در داستانهای پستمدرنیستی چون سببیت غایب است، زنجیره رخدادها وجود ندارد. به همین دلیل است که در داستانهای پسامدرن رئالیسم و ناتورالیسم به عمد کنار گذاشته میشوند، زیرا نفی سببیت با جوهر این دو سبک مخالف است. در حقیقت به لحاظ فلسفی پستمدرنیستها معتقدند تجربههای انسان امروز نمیتواند در ساختار و طرحهای داستان کلاسیک و مدرن بازتاب یابد.
گلباش به این اندیشه فرو رفته بود که چرا بینندگان برنامه، حسابی جَوگیرِ شومن قدیمی تلویزیون شده اند و به جای بحث درباره ی موضوع برنامه، به چاق سلامتی و خرده تعارفات کوچه بازاری همیشگی می پردازند؟ در حقیقت او خودش را برای دیدن یک برنامه ی نیمه مستند و تکان دهنده ی داغ آماده کرده بود.
فرخ نعمت پورتصمیم گرفتم کە صبحانە را (البتە چە عرض کنم، اگر بشود کماکان اسمش را صبحانە گذاشت. بشر دوست دارد اولین وعدە غذائی روزانەاش را بمحض بیدار شدن صبحانە بنامد!)، همانجا در بالکن صرف کنم. ارضای یک غریزە در حین ابراز وجود یک حس استاتیکی. و نتیجە ادغام این دو چە می شود؟
با اوجگیری جنبش اعتراضی در ایران بحثی قدیم درباره "وظیفه" هنرمند بالا گرفته که به طور تاریخی طرفداران "هنر برای هنر" و"هنر برای اجتماع" را در برابر هم میگذارد. تاریخ میگوید نتیجه این رودررویی میتواند فاجعهبار باشد.
آدونیس، با تئوری پردازی در زمینه شعر سپید، بیش از دیگران در این جریان نو نقش داشت. دغدغه او از ابتدا، خلق یک زبان تازه بوده. او اولین شاعر عرب محسوب می شود که مفهوم تثویر اللغه یا انفجار زبان را وارد شعر معاصر عرب کرد. از دیدگاه او، زبان برای اینکه زنده بماند، باید توانایی های بی پایانش را بروز دهد. به بیان دیگر، زبان شعری باید در حالت پویایی و تجربه مدام برای دستیابی به معانی تازه و بیرون رفتن از مفاهیم عادی اشیاء باشد.
پس نسل کنونی نسل آرزوهای کوچک است با اعمال کوچک، هر چند نمی توان از لحاظ ارزش گذاری گفت کە آرزوهای بزرگ و اعمال بزرگ از جایگاە والاتری نسبت بە آرزوهای کوچک و اعمال کوچک برخوردارند. تنها می توان گفت کە پارادایمها بویژە از لحاظ روانشناسی تغییر کردەاند.
می شود گلەوار زیست و احساس خوشبختی کرد، بە همان نسبت کە می شود احساس خوشبختی هم نکرد. می توان مدرن زیست و احساس خوشبختی کرد، بە همان نسبت کە می توان هم نکرد. شاید آنچە کە ما خوشبختی می نامیمش همان دوری از حس اضطراب، تنهائی، تهی بودن و مسئولیت می باشد، اما صرف این دوری هم بە شیوە خودبخودی بە معنای تضمین خوشبختی نیست.
خوب شما آدما را نصیحت کنید کە بە گربەهایشان بگویند اگر موشی را مورد اذیت و آزار قرار دهند، آنها را از خانەهایشان بیرون انداختە و برای همیشە از خوراکی های لذیذشان محروم می کنند. خدا کمی فکر کرد.
در داستان پست مدرنیستی، برخلاف داستان مدرنیستی كه شخصیت، جهان را به خود و دیگری تقسیم می كند، شخصیت از همان آغاز به تقسیم بدنی خود و دیگری اعتقادی ندارد. دنیای واحد و سخت عقلانی، به عنوان تنها دنیای ممكن كنار می رود، دنیاهای متعدد تجربه می شوند. روایت های كبیر حذف می شوند؛ زیرا در پی یكسان سازی هستند تا بتوانند جهان را در یك نظام معین جای دهند و بشناسند.
در پاریس به سبک ویژهاش دست یافت: "گفتهها را باید در ناگفتهها گفت". او با عبارتها و جملههای روشن و کوتاه و عاری از صفت که به گزینگویهها میمانند در ظاهر خشک و بیاحساس مینویسد اما خواننده را از حس همدلی یا بیزاری در رابطه با شخصیتهایش پر میکند.
یکی از اهداف این نمایشگاه نشان دادن توجه و دخالت هنرمندان دهه سی میلادی به مسائل و حوادث سیاسی است. او می افزاید:"هنرمندی مثل هنری مور امروزه جزو شخصیت های هنری تثبیت شده و رسمی تلقی می شود اما این نمایشگاه به ما یادآوری می کند این هنرمندان یک زمانی جوان و از نظر سیاسی فعال بودند. در آن دوران فرهنگ و سیاست در هم تنیده بودند و آن یک مقطع جالب و بسیار غنی از تاریخ هنر بود."
مکتب آنارشیسم، پیش از آن نیز به ادبیات نفوذ کرده بود و در آثار تولستوی به خوبی نشان داده میشود که این ادبیان فرمالیست روس، به هیچ وجه هیچ حکومتی را مشروع نمیدانند و فقط حکومتی الهی مسیحی را شایسته حاکمیت بر انسانها میدانند و این گونه از آنارشیسم در میان پیروان ارتدوکس و پروتستان مسیحی نیز طرفداران قابل توجهی پیدا کرد اما همانند سایر ایدههای متکی به آنارشیسم، هیچ نتیجهای نگرفت!
اگر روزی دستانمان دوبارە بە آن خاک برسد، آن سئوال همیشگی را باز با خود خواهیم داشت: شما چگونە دانستید؟... و ما چرا ندانستیم؟ و البتە با جوابی کە دیگر جواب سال ٥٧ نیست. از آن جواب دیگر سالها گذشتە، و درست در همان سال، آن جواب هم مرد و هم دفن شد. مانند همە مردگان دیگری کە نمی خواستند بمیرند، اما مردند. مردگان عاشق زندگی،... مردگان عاشق بهشت روی زمین.
در توجە بە زندگی سیاسی یک جامعە نگاەها نخست متمرکز بر دولت و واکنش سیاستمداران یا رهبران سیاسی است. آنان بیشتر از هرکس و هر چیز بار مسئولیت ها را بر دوش دارند کە این مسئولیت ها کاملا اخلاقی می باشد.